هیچوقت از خدا نخواستم همه دنیا مال من باشه...
فقط خواستم...
اونی که ماله منه واسه هیشکی نباشه...
دیگر از تنهایی خسته شدم ٫ به کلاغها زیر میزی میدهم
تا قصه ام را به پایان رسانند...
دوست می دارمـش ...امـّـا...
می تـرسم بـگویــم و بگـویـد : ” مرسـی!!
یــا بگویـد بـه این دلـیـل و آن دلـیـل دوسـتـم نـدارد...
یــا چـه می دانـم...
مثـل خیـلیـهـا بگـویـد لیـاقـتـم بـیـشـتـر از این حرفـهاسـت...
می تـرسـم از اینــکـه
هـرچـیـزی بـگویـد جُـز:
مــَــن هـم دوسـتت دارم...